انفاق و وقف در اسلام
انفاق و وقف چه فرقی با هم دارند؟ جه نسبتی بین این دو موضوع وجود دارد؟ اسلام چه نطری در این مورد دارد.؟
یکی از مهمترین مفاهیم قرآنی این است که هر چیزی که از سوی خدا در اختیار انسانها قرار گرفته است، متعلق به خداست و خداوند در قرآن میفرماید :
که از این اموالی که در اختیار شما قرار دارد من سهمی دارم و باید آن را به من برگردانید و نحوه برگرداندن این سهم به خداوند متعال، انفاق به بندگان ضعیف و فقیر خداوند است و آیات بسیاری در این زمینه در قرآن ذکر شده است.
یکی از راههای انفاق، وقف است که متأسفانه در جامعه امروزی، به وقف آنچنان که باید پرداخته نشده است و این در حالی است که ثواب عمل نیکوی وقف برای شخص واقف بسیار ارزشمند و والا است.
جامعه مجموعهای از افراد است که دارای کنش متقابل هستند و برای رسیدن به هدفی مشترک تلاش می کنند. با توجه به کنش متقابل بین افراد جامعه و تأثیرگذاری رفتارهای آنان بر یکدیگر، ضرورت درونی شدن برخی از سنتها به عنوان یک ارزش در جامعه احساس می شود. نهادینه شدن سنت های حسنه چون وقف و انفاق نیز نیازمند الگوسازی برای اعضای جامعه است.
با مطالعه تاریخ و سیره نبوی به عنوان بهترین الگو برای مردم به اهمیت این دو سنت پی میبریم به نحوی که استمرار آن دو را در عصرهای پس از پیامبر(ص) نیز شاهد هستیم.
نکته دیگر این که با توجه به تأکید سیره نبوی بر ترویج این دو سنت در جامعه رابطه تعاملی بین ترویج فرهنگ وقف و انفاق و عدالت اجتماعی و توسعه اقتصادی چیست؟
بررسی دو سنت وقف و انفاق در عصر نبوی نشان میدهد که پیامبر(ص) از ابزارهای تبلیغی تشویق، الگوسازی و تذکر جهت نهادینهسازی این دو نهاد در جامعه استفاده می کردند که موثرترین آنها شیوه بیان عملی خود حضرت بوده است.
مضاف براین استمرار این دو نهاد با مدیریت و نظارت کارآمد امنیت اجتماعی را افزایش می دهد و موجبات رشد و توسعه اقتصادی و توازن اجتماعی را فراهم می کند.
مقدمه
دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی از جمله اهداف مهم و مورد توجه جوامع است.سیستم پرداخت مالیات اجباری از جمله راهکارهایی است که جهت توزیع عادلانه درآمد در مکتب های اقتصادی به طور معمول به کارگرفته می شود.
اما در نظام اقتصادی اسلام علاوه بر سیاستهای تکلیفی مانند زکات و خمس ازسیاستهای تشویقی مانند انفاق، صدقه و وقف جهت توزیع عادلانه ثروت در جامعه استفاده می شود. چراکه مبنای مکتبهای اقتصادی دیگر بر اصالت فرد و تأمین منافع فردی است.
سیاست توزیع مجدد در مکاتب سرمایهداری فاقد هر گونه پشتوانه فلسفی است؛ اگر سیاستی هم در این زمینه مطرح می شود در جهت تأمین منافع سرمایه داران است.
در حالی که در نظام اقتصادی اسلام در اموال ثروتمندان حقی برای فقرا قرار داده شده و مبنای آن اصالت اجتماع است. در واقع در جامعه اسلامی سعادت فرد در گرو سعادت اجتماع می باشد و منفعت فردی معنا پیدا نمیکند چرا که مالک اصلی سرمایه خداوند است و برای مدتی در نزد انسان به ودیعه گذاشته شده است.
تأکید سیره نبوی و پیشوایان ما بر اهتمام به سنت وقف و انفاق در جامعه موید همین موضوع است. ضرورت پرداختن به موضوع این نوشتار آیات متعدد قرآن کریم و همچنین احادیث نبوی در خصوص ثمرات مادی و معنوی وقف و انفاق است تا آنجا که پیامبر اکرم(ص) هدف رسالت خویش را انفاق معرفی میکنند.
مفهوم شناسی مصطلحات
وقف
وقف در لغت به معنای ایستادن به حالت ایستاده ماندن و آرام گرفتن است.(دهخدا،۱۳۷۷،ذیل واژه)وقف در اصطلاح فقهاء به معنای حبس کردن مال و جاری کردن منفعت یا ثمره آن، بدون دریافت عوض است.(طباطبایی یزدی، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۲۷۹) منظور از حبس کردن این است که پس از وقف، از نقل و انتقال مال یا از بین رفتن آن جلوگیری و منافع آن در مقصد مورد نظر هزینه میشود. از همین رو گاهی وقف را صدقه جاریه مینامند. چرا که منافع آن پیوسته باقی میماند.( مشکینی، ۱۴۱۹ق، ص۵۶۶- ۵۶۷.)
انفاق
«نفق» در لغت به معنی گذشتن هر چیز و از بین رفتن آن با تمام شدن آن چیز است. (راغب اصفهانی، ۴۱۲ق، ج۱، ص۵۰۲. ) انفاق در اصطلاح بیرون کردن مال از ملک و قرار دادن آن در ملک دیگری است که یا از طریق صدقه و یا از بخشش کردن مالهای خویش در راه جهاد و دین و هر آنچه خدا بدان فرمان داده است میباشد.( طبرسی، ۱۳۷۲،ج۲، ص۵۱۵.)
عدالت اجتماعی
عدالت اجتماعی عبارت است از احترام به حقوق دیگران و رعایت مصالح عمومی یا عبارت است از شناخت حقوق طبیعی و قراردادی ای که جامعه برای تمام افراد قائل است.
عدالت اجتماعی به مواردی از کاربرد عدالت که به حوزه روابط متقابل میان افراد با یکدیگر یا با دولت مربوط است اطلاق می شود و در برابر عدالت فردی قرار میگیرد که به رابطه فرد با خودش یا با خداوند متعال اشاره دارد. (حسینی،۱۳۹۱، ص۱۴)
توسعه اقتصادی
توسعه در لغت بهمعنای گسترش دادن و از نظر اندیشهوران علوم اقتصادی و اجتماعی، جریانی چند بُعدی و به معنای ارتقای مستمّر کلّ جامعه و نظم اجتماعی بهسوی زندگی بهتر یا انسانیتر است. (تودارو، ۱۳۶۹، ج۱، ص۲۳)
مقصود از توسعه اقتصادی افزایش بلند مدت تولید به منظور افزایش عرضه کل می باشد تا بتوان نیازهای جمعیت را تامین کرد. افزایش ظرفیت بلند مدت تولید بستگی به پیشرفتهای نوین فنی و تطبیق آن با وضعیت نهادی و عقیدتی مورد تقاضای آن دارد.(جهانیان،۱۳۸۶،ص۶۱)
ماهیت وقف و انفاق
برداشت اولیه از واژه وقف این است که اشخاص، املاک و اموال خود را صرف به کارگیری در امور عام المنفعه می نمایند تا مورد استفاده همه افراد جامعه قرار گیرد. چنان که وقف در اصطلاح فقه نیز بیانگر تحبیس عین مال و تسبیل منفعت آن است.
بنابراین می توان گفت اذهان عمومی وقف را به عنوان نهادی عام المنفعه می شناسند که هدف آن احسان و خیرخواهی است. در واقع وقف به بخش مردمی، داوطلب و خیرخواه جامعه تعلق دارد که در اصطلاح به عنوان بخش اجتماعی اقتصاد می تواند جبران کننده ضعف بخش های دولتی و خصوصی در تقویت بدنه اقتصادی جامعه باشد.(جهانیان،ص۱۰۶)
اما در مقابل این جنبه اخلاقی و انسان دوستانه، چهره حقوقی نهاد وقف را نیز نمی توان نادیده گرفت؛ چرا که در این نهاد، عین موقوفه از مالکیت خصوصی شخص خارج می شود و به عموم جامعه اختصاص می یابد؛
پس باید به عنوان یک نهاد اجتماعی قوانینی برای مدیریت و نظارت بر آن در جهت تامین حقوق واقف و موقوف علیهم و همچنین بهره برداری صحیح از عین موقوفه تعیین گردد.
در خصوص ماهیت انفاق نیز در ابتدای امرجنبه خداپسندانه آن به ذهن متبادر می شود. بدین نحو که انفاق کننده بخشی از در آمد خود را در جهت تامین نیازهای قشر ضعیف جامعه اختصاص می دهد و از این طریق حداقل ملزومات مورد نیاز روزانه آنان را فراهم می نماید.
این در حالی است که انفاق صرفا به تامین نیازهای قشر ضعیف به طور مقطعی و کوتاه مدت منجر نمی شود بلکه در صورت استمرار این سنت در جامعه می توان آثار اقتصادی و اجتماعی گسترده آن را به صورت بلند مدت مشاهده کرد. وسعت قلمرو انفاق به اندازه ای است که می توان اقتصاد اسلام و قرآن را اقتصاد انفاق نامید
. چرا که انفاق علاوه بر آثار معنوی که در تکامل و تطهیر روحی انسان دارد به جهت آثار اقتصادی و اجتماعی نیز موجب توزیع عادلانه ثروت در جامعه و کمک به دهک های پایین درآمدی میگردد. (اسماعیلی، یاسوری ابراهیمی،۱۳۹۴،ص۸۱)
درنهایت این که هر دو نهاد وقف و انفاق اگر چه بالذات دارای ماهیت احسان و خیرخواهی هستند و همواره باید بر جنبه خداپسندانه انها تأکید نمود اما در کنار آن با در نظر گرفتن جنبه اجتماعی و اقتصادی آنها و سعی در بهره برداری صحیح از این دو نهاد می توان بر گستره تأثیر آنها در جامعه افزود.
مبنای اجتماعی وقف و انفاق
فطرت انسان زندگی در جامعه و حضور در اجتماع را ایجاب می کند بنابراین رفتارها و کنش های متقابل انسان در بستر اجتماع و در رابطه بادیگران شکل میگیرد.
نظام اجتماعی بر اساس رویکرد کنشگرایی سیستمی است که از برآیند رفتارهای با قصد، اراده و اختیار افراد با توجه به حضور دیگران و در تقابل و پاسخ به رفتار آنها صورت می پذیرد.
بر اساس این رویکرد با توجه به حوزه های تعاملی به مرور در معانی رفتارها اتفاق نظر رخ میدهد و افراد میتوانند معانی یکدیگر را بفمند. بدین صورت کنشها ساخت می یابد و کنشهای ساختیافته با توجه به عرصههای گوناگون تعاملی جمع میشوند و نهادهای اجتماعی را به وجود میآورند.(خیری،۱۳۹۳، ص۶۱)
در یک نگاه کلی می توان جامعه را عبارت از مجموعهای از انسان هایی دانست که در جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ یک سلسله عقیدهها، ایدهها و آرمانها در یکدیگر ادغام شده اند و در یک زندگی مشترک غوطهورند. (مطهری،۱۳۸۴،ص۳۳۳)
طبق این تعریف می توان این گونه برداشت نمود که هر مکتب اجتماعی نیازمند اهداف مشترک است و اگر هدف مشترکی نباشد زندگی اجتماعی امکان پذیر نیست زیرا زندگی اجتماعی یعنی همکاری و همکاری بدون هدف بی معنی است.
توجه قرآن به جامعه نیز صرفا به عنوان یک کل معطوف نیست بلکه پدیده ها و امور اجتماعی به عنوان اجزاء و عناصر آن مورد توجه قرار گرفته است.
از مجموعه آیات این نتیجه گرفته می شود که در عین اینکه جامعه موجود است و روح جمعی از واقعیت برخوردار است، فرد نیز نوعی استقلال و شخصیت دارد و دارای روح خاص خود است و هردو باهم مسیر کمال را طی میکنند.
در برابر این دیدگاه قرآن که به جامعه گرایی مشهور است؛ دیدگاه فردگرایی هم وجود دارد که برای جامعه وجودی ممتاز از وجود افراد ، افعال و آثار آنان قائل نیست.
اگرچه در آیات قران کریم صراحتی بر تقدم یا اصالت هریک از فرد و جامعه بر دیگری دیده نمی شود و آنچه صراحت دارد تقدم قوانین و احکام الهی است/
که گاهی منطبق با منافع اقلیت است زمانی در راستای تامین منافع اکثریت و درپاره ای مواقع مخالف منافع هردو است؛ اما با توجه به مجموعه آیات وجود جامعه در عین استقلال فرد استنباط می شود.(زارع،۱۳۹۳، ص۱۰۰و۱۰۱)
با عنایت به مطالب فوق مبنای دو نهاد وقف و انفاق را باید در نظریه جامعهگرایی که از سوی قرآن هم پذیرفته شده جستجو کرد. برخلاف جامعه سرمایه داری که مالکیت فردی را اصل میداند، جامعه اسلامی اصل مالکیت مختلط را که متشکل از مالکیت خصوصی، عمومی و مالکیت دولت است می پذیرد.(صدر،۱۳۶۰،ص۳۲۵)
بنابراین اسلام اصالت را هم برای فرد و هم برای اجتماع قائل شده و این گونه نیست که فقط منافع یکی از آن دو را مورد توجه قرار دهد. بنابراین تبدیل مالکیت عمومی به خصوصی و بالعکس امری ممکن است.
نهاد وقف نیز یکی از مواردی است که در آن مالکیت از حالت خصوصی خارج شده و به نوعی از مالکیت عمومی تبدیل می شود. چرا که اموال وقفی قابلیت خرید و فروش، بخشش و به ارث رسیدن ندارند اصل آنها ثابت است .
و موقوف علیهم از درآمد آن بهرهمند می شوند. وقف تنها طریق بقاء مالکیت است یعنی مسیری است که انسان می تواند مالکیت خود را تا ابد تضمین کرده برای آن تعیین تکلف کند و این تنها استثنایی است که در ابدی کردن مالکیت وجود دارد به همین جهت است که وقف مصداق مفهوم صدقه جاریه می شود.(سلیمی فر،۱۳۷۰، ص۱۷۱-۱۷۴)
با توضیحات پیش گفته مبنای اجتماعی وقف را به خوبی می توان ادراک نمود چرا که واقف با وقف مال خود موجب گسترش مالکیت عمومی در بستر جامعه میگردد و در نتیجه این امر از یک سو با ایجاد صدقه جاریه نفعت فردی تأمین میشود.
و ازسوی دیگر موجبات توسعه اقتصادی را که یکی از اهداف اجتماع است فراهم می نماید. بدین ترتیب نهاد وقف با دیدگاه جامعهگرایی اسلام کاملا مطابقت دارد.
در خصوص نهاد انفاق نیز این موضوع مصداق دارد. چرا که انفاق کننده با مواسات در اموال یا در مرحله بالاتر با ایثار آنها ، علاوه بر ایجاد زمینه بهرهمندی از منفعت معنوی برای خویش، به تأمین روزی اقشار ضعیف اجتماع کمک می کند و در سطح کلان با استمرار این سنت موجبات توسعه اقتصادی در جامعه فراهم می گردد.
چگونگی اشاعه فرهنگ وقف و انفاق در سیره نبوی:
یکی از وظایف مربی این است که به متربیان خویش الگویی نشان دهد تا از گفتار و رفتار او پیروی نموده و وی را سرمشق زندگی خود قرار دهند.
برخی از الگوها در همه امور زندگی شایستگی پیروی دارند. پرودگار حکیم رسول گرامی اسلام(ص) را در همه ابعاد زندگی به عنوان اسوه و مقتدایی نیکو معرفی می کند. با عنایت به سخن قرآن به عنوان جامع ترین مربی انسان توجه به الگوسازی در جامعه جهت نهادینه سازی ارزشها و سنتهای حسنه از اهمیت والایی برخوردار است.
در خصوص دو نهاد وقف و انفاق نیز مطالعه سیره پیامبر (ص) به عنوان اولین واقف در تاریخ اسلام می تواند الگویی مناسب جهت ترویج این فرهنگ ارائه دهد. چرا که این دو نهاد در سیره ایشان به طور مستقیم مورد تأکید قرار گرفته است .
و پیامبر(ص) از طریق به کارگیری شیوه های گوناگون تبلیغ سعی در گسترش این دو سنت حسنه در جامعه داشته اند.
سیره رسول اکرم (ص) در عرصه وقف، بر اموالی که وقف شد، استوار است و اگر موقوفه و اموال وقفی نبود، سیره وقفی هم شکل نمیگرفت. بی شک رسول اکرم (ص) قبل از ازدواج باحضرت خدیجه، اموالی هرچند اندک داشتند؛
پس از ازدواج با حضرت خدیجه هم اموال این بانو در اختیار رسول الله (ص) بود اما از وقف این اموال گزارشی ارائه نشده است. سیره وقفی پیامبر(ص) پس از شکل گیری دولت در مدینه و افزایش دارایی ها به ویژه از طریق مصادره اموال، مطرح شد.
بی شک مدیریت جامعه اسلامی اقتضا میکرد که پیامبر اموال بسیاری در قالب غنایم جنگی، خمس و زکات در اختیار داشته باشند. مدیریت کارآمد این اموال مستلزم به کارگیری نهادهایی بود که موجبات یرخورداری همه افرادجامعه را فراهم کرده و از ایجاد فاصله و شکاف ظبقاتی بین مردم جلوگیری کند.
بنابراین پیامبر برای اداره هرچه بهتر این اموال نهاد وقف را برگزیدند که نتیجه آن شکل گیری جامعه ای برخوردار از رفاه معیشت سالم و نظام اقتصادی و اجتماعی کارآمد بود. علاوه برنهاد وقف انفاق نیز یکی از اجزاء لاینفک سیره نظری و عملی حضرت بوده که به موازات نهاد وقف در جهت استفاده هرچه بهتر از اموال عمومی به کار گرفته می شده است.
نهادینه سازی یک سنت در جامعه نیازمند به کار گیری سیاست هایی در مرحله نظری و عملی است. چرا که ممکن است یک سنت حسنه به صورت مقطعی در جامعه مورد توجه قرار بگیرد و پس از مدتی از بین برود.
پیامبر اکرم (ص) به عنوان مدیر جامعه اسلامی برای استمرار سنت وقف و انفاق با استفاده از ابزار تبلیغ سیاست هایی را در جهت رشد تئوریک و عملی وقف به کار گرفتند که در ذیل به بررسی آنها می پردازیم:
سیاستهای نبوی برای رشد تئوریک وقف
یکی از هنرهای اسلام برای نفوذ بیشتر کلام در انسان، استفاده از حب نفس است به طوری که شاید بتوان گفت این هنرنمایی در تمام احکام اعم از فرایض و محرمات به چشم میخورد.
بدیهی است که انسان خود را دوست دارد و همواره کاری را که به سودش باشد انجام می دهد لذا پذیرش اوامر و نواهی خداوند برای او ساده می شود. در وقف نیز اسلام از عواطف و احساسات خوددوستی انسان استفاده کرده و میفرماید
اگر می خواهی مالکیت اموال را تا ابد در اختیار داشته باشی، آن را در مسیری که می خواهی به مصرف برسانی و سال ها پس از مرگ نیز حسنات جاریه آن نصیبت گردد در راه خدا وقف کن. بدین ترتیب انسان که سخت به اموال خویش وابسته بوده و همواره نگران سرنوشت اموالش میباشد وقف را مفری نیکو از این نگرانی مییابد. در نتیجه وقف هم مانند سایر احکام الهی در مسیر فطرت انسان قرار دارد.(سلیمیفر،ص۱۷۴و۱۷۵)
نگاه اسلام به وقف
اسلام چون زندگی دنیا و آخرت را به هم پیوسته می بیند، به انسانهای مؤمن سفارش می کند اهل انفاق باشند و برای زندگی آن جهان خویش، توشهای بفرستند: «ای کسانی که ایمان آورده اید، از آنچه به شما روزی داده ایم، انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن، نه خریدوفروش است، و نه دوستی و شفاعت».
از سوی دیگر، اسلام برای اینکه آدمی بتواند پس از مرگ از اموالش بهره ببرد، فرموده است آن را «وقف» کنید، و به قول معروف «چیزی بخور، چیزی بده، چیزی بنه» . توجه به واژه «وقف» نیز نکته جالبی را به انسان گوشزد می کند؛
زیرا «وقف» از ماده وقف / یقف / وقف» است. گویا اموال انسان در راه رفتن و خارج شدن از دست آدمی است که انسان مؤمن با عمل وقف، به مال و اموال خویش دستور «قف: ایست» میدهد تا برای او باقی بماند: «ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا دارید. هرکس باید بنگرد که برای فردای خود، از پیش چه فرستاده است».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم تأکید می کند که «هیچ مالی هرگز براثر صدقه دادن کم نشد؛ پس عطا کنید و نترسید»(1)، و جانشین بر حق او در سفارش به فرزند بزرگوارش، امام حسن علیه السلام فرمودند:
«در حقیقت، بهره تو از دنیایت همان است که با آن آخرتت را بسازی؛ پس در راه حق خرج کن و خزانه دار دیگران مباش».(2) گوسفندی را سر بریدند و گوشت آن را انفاق کردند؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چیزی مانده است؟»
عایشه عرض کرد: «به جز شانهاش چیزی باقی نمانده است». حضرت صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به جز شانهاش، همه آن باقی مانده است».(3)
در اینجا دو نکته اساسی دیگر هم هست. یکی اینکه حتی اگر کسی در خواستی هم نداشته باشد، باز باید به او انفاق کرد. چنان که در سیره رفتاری امام علی علیه السلام می بینیم به کسی انفاق کرد و آن فرد گفت:
«چیزی نخواسته ام؛ برای چه به من میبخشی؟» حضرت در پاسخ فرمود: «... اگر بنا باشد من فقط به کسانی ببخشم که از من تمنا و تقاضا کرده اند، بخششی نکرده ام؛ بلکه عوض آنچه از آنها گرفته ام، به آنها داده ام و آنها را وادار کرده ام روی خود را که هنگام سجده برای خدای خود بر خاک می نهند و از خداوند طلب می کنند، متوجه من کنند.
پس آنچه من نام "بخشش" روی آن گذاشته ام، بخشش نیست، بلکه معاوضه و معامله است و در عوض بذل آبروی کسی، چیزی به او بخشیده ام ...(4)
نکته دیگر اینکه «صدقه، دفع بلاست».(5) سعدی گوید:حدیث درست آخر از مصطفی است ... که بخشایش و خیر، دفع بلا است .
اسلام به پیروانش سفارش می کند با تمامی انسانها، چه مسلمان و چه کافر، مهربان باشند و سیره گفتاری و رفتاری پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم نیز گویای این مدعاست.
او فرمود: «کسی که غیر مسلمانی را که با دولت اسلامی پیمان بسته است، بیازارد، من دشمن اویم؛ و کسی که من دشمنش باشم، در رستاخیز بر وی پیروز خواهم شد. از نفرین ستمدیده بپرهیزید، گرچه کافر باشد، زیرا در برابر (رسیدن این نفرین به خداوند) مانعی نیست».(6)
همچنین به همه مسلمانان هشدار میداد: «کسی که فردی از اقلیتهای دینی را - که با دولت اسلامی پیمان بسته است بکشد، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد».(7)
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم همسایهای یهودی داشت که بیمار شد و به عیادتش رفت.(8) روزی زید پسر سعنه، یکی از دانشمندان یهود مدینه، برای گرفتن طلبی که از حضرت داشت، نزد ایشان آمد.
سپس عبای حضرت را گرفت و با تندی به او گفت: «شما فرزندان عبدالمطلب، همواره در پرداخت وام خود تأخیر می کنید». در این هنگام، عمر بر او بانگ زد، ولی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم لبخندی زد و فرمود: «ای عمر، من و او به چیز دیگری نیازمندیم. به من بگو خوش حساب باش، و به او بگو با مهربانی طلبش را بخواهد».
سپس فرمود: «هنوز سه روز از مهلتی که بین ما بوده، باقی است. بعد به عمر فرمود تا طلب وی را بدهد و چون او را ترسانده است، اندکی هم افزون بر طلب بپردازد. همین رفتار سبب شد این دانشمند یهودی مسلمان شود».(9)
یکی از بزرگان قبیله کنده می گوید: «نزد امام على علیه السلام بودیم که سقف نجران آمد. امام خود را جابه جا کرد و جایی برای نشستن وی آماده ساخت». یکی از حاضران گفت: « آیا برای مردی مسیحی چنین می کنی؟» امام فرمود: «در زمان رسول خدا وقتی آنان خدمت حضرت می رسیدند، او با آنها چنین رفتار می کرد». (10)
پینوشتها:
1. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، بر گردان حمیدرضا شیخی، ج۱۳، ص ۶۴۳۸، ح ۲۰۶۳۷.
۲. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، بر گردان حمیدرضا شیخی، ج۱۳، ص ۶۴۳۸،، ح ۲۰۶۳۰.
3. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، بر گردان حمیدرضا شیخی، ج۱۳، ص ۶۴۳۸،، ح ۲۰۶۴۵.
4. ر.ک: مرتضی مطهری، حکمت ها و اندرزها، ص ۲۳۱.
5. رسول خدا: الصدقة تدفع البلاء (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۹، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ق، ص۲۶۴؛ عبدالله و حسین بن بسطام؛ طب الأئمه ن، ص ۱۵۳).
6. علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۳، ص۵۰۰
7. جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۸۹۶
8. سیدحسین اسحاقی، ملکوت اخلاق، ص۳۰۷.
9 . سیدحسین اسحاقی، ملکوت اخلاق ، ص ۳۰۸.
10. سیدحسین اسحاقی، ملکوت اخلاق ، ص ۳۰۸.
منبع:
اسلام و زیباییهای زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبینیا، صص482-479، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391
بخش اول مقاله فوق از نویسندگان:
دکتر فائزه عظیم زاده اردبیلیدانشیار دانشگاه امام صادق ع پردیس خواهران azimzadeh@isuw.ac.ir
سعیده هوشمند کارشناس ارشد حقوق خانواده hooshmand.saeedeh@gmail.com>
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}